فداییان خنده
ایران خیلی بزرگه ولی ما هم خیلی بدشانسیم.....
فداییان خنده
کمدی در نهاد خود حاوی تذکر رذایل بشری است با لحنی قابل پذیرش برای مخاطب. خنده درواقع فرع بر کمدی است؛ خندهای که به اصلاح میانجامد و سوی لودگی نمیرود. مصادره با رد کردن بسیاری از خطوط قرمز و تلاش برای ایجاد موقعیتهای طنز به هر قیمتی، نشان میدهد تا حد زیادی پایبندی خاصی به آرمان کمدی ندارد و صرفاً میخواهد بخنداند. مهران احمدی، که رگههای طنز در بازیاش همواره آشکار است، در نخستین تجربۀ کارگردانیاش نیز دست به خندهآفرینی زده و قابل پیشبینی است که با فتح گیشه، لااقل در حوزۀ اقتصادی تجربۀ موفقی داشته باشد.
مصادره ماجرای ساواکی سادهدلی است که با فرار از کشور به مناسبت انقلاب، در پی احیای زمین از دست رفتۀ خود است. اما وقتی کمدی موقعیت به جای کمک به ملاحت و پذیرش این قصه، خود اصل موضوع میشود، بستر قصه دستاویزی برای نمایش موقعیتهاست و فیلمنامه موضوعیتی ندارد. گذر از خطوط قرمز جنسی و سیاسی نیز مانند فیلمنامه ابزاری کاربردی جهت القای حس خنده در مخاطب است.
انتخاب رضا عطاران برای قرارگیری در موقعیتهای طنز مسلماً سادهترین و بهترین انتخاب ممکن است و عطاران مثل همیشه از پس این کار برمیآید. فراموش نکنیم بازی خوب هومن سیدی را که این نقشها را بهشایستگی ایفا میکند. شاخصۀ فنی خاص فیلم نوآوری در موسیقی است که با استحاله در آهنگهای نوستالژیک انقلابی آنها را به نواهایی شاد و طنازانه بدل کرده. البته نمیتوان از کنار موسیقیهای تند و خارج از عرف، نیز خوانندگی و رقص زن، که هیچیک شایستۀ سینمای ایران نیستند، بهسادگی گذشت و تقبیح نکرد.
از نکات مثبت فیلم ترسیم شخصیتهای خیانتکاری است که از ابتدا نیز در خط درستی نبودهاند و با الصاق خود به تقدسها هدفی جز رسیدن به امیال نفسانی خود ندارند. جلال، که نام خانوادگیاش اشاره به اختلاسگری فراری دارد، از دورۀ پهلوی چپی بود و با پیشآمدن انقلاب رنگ گرداند و با برداشتن کلاه رفیقش پا به فرار گذاشت. بامزگی مؤثر دیگر مصادره نیز نگاه به ایرانیان خارجنشینی است که به دلیل القائات رسانهای برداشت درستی از ماهیت نظام مستقر در ایران ندارند و دست به کارهای عجیبی میزنند. مصادره نود دقیقه ما را میخنداند. ای کاش این خندهها با قلقلک نفس ما همراه نبود و خندیدن نه هدف، که وسیلۀ تذکر خطاهای ما بود.