نفس
فیلم سینمایی «نفس» روایت زندگی چهارکودک به نامهای بهار، نادر، کمال و مریم است که به همراه پدرشان غفور و مادربزرگ خود در دهه ۵۰ خورشیدی نفس میکشند! دنیای این کودکان، دنیایی پر از رویاهای زیبای کودکانه است و قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد.
نَفَس رمانی شیرین است که مسیر درستی را برای تبدیل به فیلم طی نکرده است. این مشکل هم در محتوا خلل وارد کرده است، هم در فرم. کودکی از دست رفته و نگاه نوستالژیک به آن دوره، تباینی نامحسوس با دیدگاه اسلامی و قاعدۀ رشد دینی دارد. این نگاه تا جایی پیش میرود که منتهی به بهت مخاطب در مرگ شخصیت اول و در نتیجه آن کودکی دستنیافتنی میشود. شاید این غافلگیری از مزایای داستان به حساب بیاید، ولی این مبهوت کردن مناسب روند چنین داستانی نیست. فیلم در حال و هوای روزهای پیش و پس از انقلاب رخ میدهد و نابخود تماشاچی را به قیاس میکشاند. فیلمساز در این قیاس به تردید افتاده است. چهرۀ تر و تازۀ معلم پیش از انقلاب و خوی ترشیدۀ معلم پس از انقلاب شاهدی بر این تردید است. این خنثیمنشی، که کم و بیش در فیلم جریان دارد، بیننده را نیز در پذیرش واقعیت جریان انقلاب مردد میکند. آنگونه که دیده میشود، نَفَس حماسۀ چندانی ندارد، هرچند در بحبوحۀ یکی از بزرگترین حوادث و حماسههای معاصر اتفاق میافتد.
شیرینیها و طراوت و چشمنوازی فیلم را هیچ نمیتوان انکار کرد. ولی دو مسئله در این بین است که آنها را بیکارکرد میکند. یکی مشخص نکردن طیف سنی مخاطبان، و دیگری بینسبتی تصاویر با داستان فیلم. به نظر میرسد این روایت میتوانست بسیار کوتاهتر از یک فیلم سینمایی باشد و همین صحنههای اضافی این روایت خطی را کمکشش کرده است. پویانماییهای شکرین فیلم نیز ما را در تشخیص مخاطب واقعیاش بیشتر به فکر فرومیبرد. نفس مدعی نمایش عینیت و ذهنیت و تفاوت این دو است. موردی که در موضوع چهرهپردازی به چشم میخورد، دیده نشدن تغییرات زمانی در چهرۀ افراد، خصوصاً کودکان است. بازیگران صمیمی و دلپذیر بازی میکنند. خلاقیت در جلوههای ویژۀ فیلم، و در واقع استفاده خلاقانه از انیمیشن است که به نَفَس جایگاهی خاص در سینمای ایران میبخشد. در پایان بار دیگر باید یادآور شد که این فیلم نوید خوشایندی برای نمایشی درست از سینمای دینی است که با رفع برخی اشکالات رسیدن به آن دور از دسترس نیست.
در مجموع فیلم نَفَس از نظر فنی و محتوایی، در بازۀ ۱۰- تا ۱۰+ نمرهای به ارزش ۱.۳۴ میگیرد.